تحقیق تعریف و آشنایی با دولت

دسته بندي : علوم انسانی » علوم سیاسی
تعريف دولت
سياستمداران ، جامعه شناسان و اقتصاددانان در مورد تعريف واژه دولت اتفاق نظر ندارند و نتوانسته اند تعريف واحدي را براي واژه دولت عرضه كنند و علت آن اين است كه هر يك از ايشان واژه دولت را بر طبق طرز تفكر خاص خود تعريف كرده اند و به جهات و جنبه هاي ديگر آن توجهي نداشته اند. تا آنجا كه بعضي از پژوهشگران 145 تعريف براي واژه دولت شمرده اند كه همه آنها با هم اختلاف دارند و ما بعضي از آنها را ذكر مي كنيم:
الف – “هولاند” در تعريف واژه دولت مي گويد: دولت، مجموعه افرادي است كه در سرزميني معين زندگي مي كنند و از حكومت اكثريت و يا گروهي از خودشان اطاعت مي كنند.
ب – ” فوش ” مي گويد: دولت مجموعه اي دايمي و مستقل ، متشكل از افرادي است كه در سرزميني مشخص زندگي مي كنند و يك حكومت منظم، آنها را رهبري مي كند با ين هدف كه تمامي افراد و نيز هر يك از آنها را از زندگي و حقوق ملي برخوردار سازد.
ج – دكتر ” احمد رافت” در اين باره مي گويد: دولت جماعتي بزرگ از انسانهاست كه در سرزمين معيني به طور ثابت سكونت دارند و در مقابل حكومتي مشخص سر تسليم فرود مي آورند و آن حكومت موظف است كيان جامعه را حفظ كند و اداره را بر عهده گيرد.
اينها بعضي از تعريفهايي بود كه درباره دولت شده است و ذكر ديگر تعاريف لزومي ندارد آنچه مهم است اين است كه لفظ دولت، با همه اين تعاريفي كه برايش ذكر شده در لغت عرب به اين معاني نيامده است بلكه در معاني ديگر مانند ”غلبه” و نيز به معناي ”مال” هم آمده است.
اهميت دولت :
بسياري از فلاسفه قديم و جديد به ضرورت وجودي دولت معتقدند و مي گويند: وجود دولت امري طبيعي است كه انسان به مقتضاي فطرت خود به آن گرايش دارد. جامعه شناسان يوناني نيز بر اين عقيده تاكيد داشته اند و دلايلي هم بر آن اقامه كرده اند كه ما به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:
الف – معلم اول (ارسطو) رئيس فلاسفه و بنيانگذار مكتب سياسي معتقد است كه وجود دولت ضروري است وي مي گويد: وجود دولت يك امر طبيعي است و انسان طبعا” موجودي اجتماعي است و آن كسي كه طبعا” و نه از روي تصادف ، خارج از دولت و نظام دولتي زيست مي كند يا انسان وحشي است و يا مافوق انسان مي باشد .
ب – افلاطون معتقد است كه زندگي شايسته فردي، جز با وجود دولت حاصل نمي شود، زيرا طبيعت انسان نيازمند به زندگي اجتماعي و سياسي است. پس وجود دولت ازبديهيات است كه مردم ناگزير از پذيرش آن هستند.
ج- هگل معتقد است كه دولت پديده اي اجتماعي و متحرك است و مظهر برترين مرحله پيشرفت تاريخ جهان به شمار مي آيد.

نظريه اسلام
اسلام با ديدي ژرف و جامع به دولت و حاكميت نگريسته و در امور اقتصادي و اجتماعي، راه حلهاي قطعي را در جهت اصلاح و پيشرفت همه جانبه جامعه اسلامي، وضع كرده است. به نظر اسلام دولت فقط نگهبان ملت است و نمي تواند هر طور كه خواست بدون هيچ اساسي، در شئون جامعه دخالت كند زيرا اسلام به دولت اختيارات عمومي تفويض كرده است تا مصالح و شئون مردم را تامين و پاسداري كند، همانطور كه به فرد نيز اهميت داد و حفظ حقوق و آزاديهاي فردي را محترم شمرده است و در همين حال فعاليتهاي دولت را بر طبق آنچه خود صلاح دانسته ، محدود كرده است و به مردم توصيه كرده است كه مراقب و ناظر بر اعمال دولت باشند، تا از انجام واجبات و وظايف خود سرباز نزند و منحرف نشود.
بنابراين اسلام با هيچ يك از نظريات ديگر مكاتب سياسي سازگاري ندارد، بلكه خود داراي انديشه و قوانين بخصوصي، در اين زمينه است كه توضيح آن در ذيل مي آيد :

الف – ضرورت وجود دولت:
اسلام ، وجود دولت را براي سلامت و استواري شوون جامعه لازم و ضروري ميداند، زيرا زندگي اجتماعي بدون وجود سلطه حاكم و يا دولت، موجب مي شود كه هرج و مرج در جامعه حكومت كند و كرمت انساني از بين برود و به جاي استقرار امنيت، ترس و وحشت تمام جامعه را فرا گيرد. بنابراين، تشكيل دولت امري است كه اسلام آن را ضروري مي داند و عقل نيز وجود آن را لازم مي شمارد.
پيامبر اكرم (ص) پس از تحمل مشقتهاي زياد و رنجهاي طاقت فرسا كه از ناحيه سركشان و ستمگران قريش و ديگر عربها به ايشان وارد شد، دولت اسلامي را برپا داشت و رهبري آن را به عهده گرفت.
تا ارزشهاي والاي انساني را در زمين حاكم سازد و حق و عدالت را در ميان مردم اجرا كند بدين ترتيب ديگر قوي به ضعيف زور نگويد وهيچ غريبي درغربت مورد اذيت قرا رنگيرد و مردم پس از سالها تحمل رنج و تهيدستي و محروميت در سايه اسلام با راحتي و آسايش و گشايش و رفاه زندگي كنند اسلام دولت را تا زماني تاييد مي كند كه اهداف و اصول اسلامي را رعايت وبه قوانين آن عمل كند اما حكومتي كه به اين اهداف توجه نكند اسلام آن را تاييد نمي كند و وجود آن را در صحنه زندگي اجتماعي موجب استمرار و تاييد ظلم وانحراف از منصبهاي عادلانه نمي داند.
اسلام دولتي را تاييد مي كند كه آرمانهاي اصيل و ارزشهاي والاي زندگي را در محدوده نفوذ خودش حاكم گرداند واگر چنين اهدافي رادنبال نكند از نظر اسلام هيچ ارزشي ندارد.امير مومنان علي (ع) بزرگ پرچمدار عدالت اجتماعي در حالي كه خود كفشش را مرمت مي فرمود به اين عباس فرمود اي ابن عباس ! ارزش اين كفش چقدر است ؟ عرض كرد ارزشي ندارد حضرت فرمود به خدا سوگند كه اين كفش براي من ارزشمندتر است از حكومت كردن بر شما مردم مگر اين كه درايام زمامداري خود حقي را بر پادارم و باطلي را دفع كنم . آري كفش حضرت علي ع كه از ليف خرما بود براي وي باارزشتر از حكومتي بود كه در آن حقي بر پا نشود و باطلي دفع نگردد چه رسد به حكومت ستمگري كه عدالت را نابود و ستم را بر پا سازد . آن حضرت در بعضي از سخنانش راز خودداري از بيعت كردن يا ابي بكر در سقيفه را چنين بيان مي كند خداوندا ! تو خود مي داني كه آنچه از ما سرزد براي به دست آوردن حكومت واموال پست دنيا نبود بلكه براي اين بود كه دين تو را بار ديگر در جامعه حاكم گردانيم و خير و صلاح را در سرزمينهاي تو برقرار سازيم تا بندگان مظلوم تو در آسايش به سر برند و حدود تعطيل شده تو اجرا شود . اسلام برخلاف مكتب قايل به ضرورت دولت كه هر دولتي را اگرچه از عدالت در قانونگذاري بدور باشد تاييد مي كند مطلقا وجود هر دولتي را براي جامعه تاييد نمي كند بلكه دولتي را تاييد مي كند كه در سايه آن اهداف ارزشمند و والاي اسلام دنبال شود.

ب – اختيارات گسترده :
اسلام اختيارات زيادي را به دولت بخشيده است وظيفه دولت را منحصر در برقراري امنيت و جلوگيري از تجاوز خارجي ندانسته است بلكه اسلام مسئوليتهاي زيادي را از قبيل دلجويي از مسلمانان توجه به امور ايشان و توجه به تنگدستي و بدبختي مردم وناراحتيها و بحرانهاي اجتماعي متوجه دولت كرده است .
پس دولت اسلامي نسبت به همهء‌امور مسلمانان و حوادثي كه بر جامعه اسلامي وارد مي شود مسئول است . بنابراين بزرگ پرچمدار عدالت اسلامي علي (ع) علاوه بر اين كه درهمه احوال متوجه امور مسلمانان بود واز آنها اطلاع داشت خانه اي را براي رسيدگي به مظالم و دادخواستهاي مردم بنا كرده بود تا مردم تمامي شكايات و دادخواستهاي خود را در نامه اي بنويسند و در‌ آن خانه بيندازند.
حضرت خود به شخصه آن نامه ها را مطالعه مي فرمود و بررسي مي كرد تا حق كسي ضايع نشود و كرامت هيچ فردي زايل نگردد و به استانداران و كارگزاران خويش توصيه مي فرمود كه وقتي از روز را براي رسدگي به شكايات مردم اختصاص مي دهند تا آنها بر دادخواستهاي مردم اطلاع پيدا كنند.
در نامه اي كه آن حضرت به مالك اشتر سردار رشيد اسلام نوشته چنين آمده است
پاره اي از وقت خود را به نيازمندان و شاكيان اختصاص بده و در آن وقت خويش را براي رسيدگي به خواستهاي ايشان آماده ساز و در محلي عمومي بنشين ( تا ناتوانان و بيچارگان به تو دسترسي داشته باشند )‌ پس براي خشنودي خدايي كه تورا آفريده است با آنان فروتني كن و لشكريان و نگهبانان و پاسداران خود را از جلوگيري آنها باز دار تا سخنران ايشان بي لكنت زبان و بي ترس و نگراني سخن گويد و نياز خود را بخواهد زيرا من از رسول خدا (ص)‌شنيدم كه مي فرمود (‌هيچ امتي پاك و شايسته نگردد تا زماني كه در آن امت حق ناتوان بي لكنت و ترس و نگراني از توانا گرفته شود). پس درشتي و ناهمواري و آداب سخن ندانستن رااز آنان تحمل كن تا خداوند درهاي رحمتش را به روي تو بگشايد و پاداش طاعت و فرمانبريش را به تو ازراني فرمايد.
دسته بندی: علوم انسانی » علوم سیاسی

تعداد مشاهده: 8174 مشاهده

فرمت فایل دانلودی:.doc

فرمت فایل اصلی: word - قابل ویرایش - دارای منبع

تعداد صفحات: 45

حجم فایل:737 کیلوبایت

 قیمت: 5,500 تومان
پس از پرداخت، لینک دانلود فایل برای شما نشان داده می شود.   پرداخت و دریافت فایل پشتیبانی 24 ساعته : 09909994252